شادیساشادیسا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره

فرشته کوچک ما شادیسا

آنچه گذشت...

دختر دلبندم این روزها وقت نوشتن کمتر دست میده. البته توی ذهنم دارم برات این روزها رو ثبت میکنم.... روزهایی شیرین و تکرار نشدنی... اول از همه ازت بابت همه ی کاستی هایی که داشتم عذر میخوام... روزهای اول خیلی دوست داشتم که مادر شاد و پر انرژی برات باشم ولی نشد. همه چیز دست به دست هم داد که به اون چیزی که توی فکرم بود نرسم. شاید هم چون دوران بارداری خیلی خوبی داشتم اصلا تصور نمیکردم که بعد از اومدن تو فرشته ی نازم ، انقدر ضعیف و ناتوان شم... درد بخیه های یک جراحی بزرگ، مشکلات اولیه شیردهی و بعدش هم زخم و شقاق شدید که منجر به آبسه و تب و لرزم شد و همزمانی اینا با زردی تو منو حسابی داغون کرد. ولی خدا رو شکر با کمک و حمایتهای خانواده ه...
26 شهريور 1391

دو هفتگی ات مبارک یاس سفیدم

شادیسای نازم امروز دو هفته از تولدت می گذره. امروز تولد مامانی هم هست. من امروز سی و یک ساله شدم عزیزم و تو بهترین کادوی تولدی هستی که از طرف خدای مهربون بهم داده شده. دختر شیرینم! برام کمی سخته که بتونم روزهای قبل از اومدن تو رو تصور کنم. با اینکه فقط دو هفته گذشته ولی برام هر روزش پر از فراز و فرود بوده. نه اینکه بگم روزهای بدی بوده ولی خب سخت بوده . تو واقعا کوچولوی خوبی بودی و هستی و تنها نیازت شیر خوردن و داشتن یه جای گرم و امن و راحته . همین. این منم که سراپا ضعفم و احساس میکنم اون جور که باید نمیتونم به کارهام برسم. قبلاها که کلاس زبان میرفتم یه رمان توی کلاس می خوندیم که مال چارلز دیکنز بود به نام :Hard Times . من فقط می تو...
20 شهريور 1391

خاطره ی زایمان من

از خیلی قبل از موعد زایمانم دائم توی ذهنم اون لحظات رو تصور میکردم. نمیدونستم دقیقا قراره چه جوری پیش بره. البته به اندازه ی موهای سرم توی این مدت بارداری، خاطره ی زایمان خونده بودم ولی آدم تا خودش توی اون موقعیت قرار نگیره واقعا قادر به درک اون موضوع نیست.  مطمئنا تمام مادرانی که در انتظار یه فرشته هستند همین حس و حال رو دارن. البته ناگفته نمونه اونهایی که قصد دارن که فرشته شون رو به طور طبیعی زایمان کنن هیجانی مضاعف رو تجربه میکنن. چراکه نه زمان مشخصی داره نه مکان مشخص! همیشه باید گوش بزنگ بود و on call ! بیشتر دوستان میدونن که من خیلی دوست داشتم که این حس رو تجربه کنم ولی خب خدا نخواست و نشد.  ایمان دارم ...
20 شهريور 1391

شادیسا خانم خوش اومدی

فرشته ی کوچک ما ششم شهریور ماه ٩١ ساعت یازده و پنج دقیقه صبح قدم به روی چشم ما گذاشت و شادی زندگی مون رو کامل تر کرد. وزن هنگام تولد : ١٧٠/٣ کیلو قد هنگام تولد : ٥٠ سانت این هم چند تا عکس که ٤ ساعت بعد از تولد فرشته کوچولو گرفته شده.   ...
15 شهريور 1391

آخرین روز بارداری

دخترک شیرینم امشب آخرین شبی هست که مهمون دل مامانی هستی. یه حس عجیب دارم. از طرفی استرس زایمان و اتاق عمل و .... و از طرف دیگه شوق دیدن تو فرشته ی نازم. نمیدونم چه شکلی هستی... همه اش سعی میکنم توی خیالم اولین لحظه ای که تو رو می بینم تجسم کنم. میدونم لحظه ی شیرینیه . فقط از خدای مهربون میخوام که تو سلامت باشی و بتونم مادر خوبی برات باشم. دخترم خیلی دلم برای این روزها تنگ میشه.... برای این ورجه وورجه کردنها و لگد زدنهات. برای این لحظه های قشنگ مثل الان که دست یا پای کوچولوتو مشت کردی و داری به شکمم فشار میاری... الهی من قربون اون دست و پای عروسکیت برم. بی قراره بوسیدنشون هستم. عزیزم با اینکه این حس یکی...
5 شهريور 1391

اتاق شادیسا خانم

خب دخترم دیگه اتاقت کامل شد. این هم عکساش:     بقیه عکسها در ادامه مطلب       پ . ن. 1 : تخت و پارک با روتختی داخلش هدیه مامان پروین مهربونه. دست شما درد نکنه... پ . ن . 2 : فرش اتاق و ست روتختی تخت چوبی هدیه مامان نرجس مهربونه. دست شما درد نکنه.... و صد البته دست آقاجون گلم درد نکنه که این همه زحمت کشیدن و از هیچ چیزی کم نذاشتن. انشاله که خدا سایه تون رو صد سال بالای سر ما و شادیسا سلامت نگه داره... پ. ن . 3 : تعدادی از عروسکها و اسباب بازیها و حتی یه جفت کفش و یه ...
4 شهريور 1391

دیدار نزدیک است!

دختر نازم از روز سه شنبه که رفتم پیش خانم دکتر و بهم گفت که به احتمال زیاد نمیتونی شادیسا رو طبیعی بدنیا بیاری یه عالمه برات حرف داشتم. اول میخواستم ازت گله کنم تو که این همه دختر خوبی بودی و اصلا مامانی رو توی این مدت اذیت نکردی چرا این آخر کاری باهام همکاری نمی کنی..... ولی دلم نیومد از ناراحتی های اون چند روز برات بنویسم. لابد یه حکمتی هست که ما نمی دونیم. به قول بابا محمدرضا فقط سلامتی تو و من اهمیت داره... اینکه چه جوری شما پاهای کوچولوتو روی زمین میذاری از این جنبه مهمه که ضامن سلامتی شما باشه. خب اینکه بگم تونستم با "سزارین" و وحشت اتاق عمل کاملا کنار بیام دروغه. راستش هنوز هم توی رویاهام دوست دارم خودم تو...
4 شهريور 1391
1